خلاصه کتاب: رهاورد رستگار گریمور سینماست! زنی بیست و هفت ساله که بعد از دو سال و نیم کوروش رو ملاقات می کنه! مردی که از گذشته ی رهاورد میاد و زندگیشون به هم گره خورده! کوروش اومده تا بفهمه در گذشته چه اتفاقی افتاده و دلیل جداییشون چی بوده؟! حقیقتی که رهاورد از همه پنهون کرده چیه؟! اگه این راز برملا بشه چه طوفانی قراره به راه بیفته..؟؟

خلاصه کتاب: دختری به نام فریال .که از هر لحاظ سفت و سخته.معنای عشق و نمیداد .ولی با تصمیم پدرش.مجبورمیشه که..

خلاصه کتاب: داستان درباره دختری به اسم رویاست! رویاتوی یکی از پس کوچه های پایین شهر تهران همراه با مادرش زندگی میکنه, پدر رویا از دنیا رفته , ورویا تلاش میکنه که چرخه زندگی روبه دست بگیره ودنبال یه کارروز مزدی میگرده, باپیدا شدن کارتازه سختی های زندگیش شروع میشه.... پایان خوش

خلاصه کتاب: فاقد خلاصه

خلاصه کتاب: یه دختر داریم که خیلی شیطونه !یه زلزله به تمام معنا!! اما همین شیطونیش باعث میشه که براش دردسر پیش بیاد اما با کمک پسر داستانموم همه چیز درست میشه.

خلاصه کتاب: داستان من داستان زندگی مریمه…دختری که فقیر زاده شده و فقیر هم بزرگ شده.تنها زاده شده و تنها زندگی میکنه.دست سرنوشت اونو میبره به دنیایی جدید…خیلی جدید…عاشق میشه و عشقش با همه عشقا فرق داره…کهنه میشه و مثل شراب کهنه ارضا کننده تر و مثل اشیا عتیقه قیمتی تر…بامن و مریم همراه باشید…مریم از جنس من و شما دور نیست…از احساساتش دور نباشید… موضوع داستان و حتی برخی دیالوگ ها کاملا واقعی اند.چهره ها هم همینطور.اما اسامی گاه غیر واقعی و گاها حقیقی اند... پایان خوش.

خلاصه کتاب: داستان در مورد دختریست که ارث پدر بزرگش به او می رسد اگر به شرط هایی که برایش گذاشته شده عمل کند و …

خلاصه کتاب: داستانه یه دختره دختری که همیشه تنها بوده مثل رمانای دیگه دختره قصه سوگولی نیست ناز پرورده نیست با داشتن پدر هیچ وقت مهر پدری رو نداشته همیشه له شده وهمین له شدناش هیچ غروری رو برا اون باقی نذاشته دختره قصه مغرور نیس اتفاقا خیلیم مهربونه حتی برا اونایی ک بهش بد کردن..... اما پسر قصه....تا دلت بخواد غرور داره خود خواهه و از خود راضی بالاخره کم کسی نیست که، اربابِ…

خلاصه کتاب: پسری که با خیانت نامزدش دور خود حصاری از غرور میکشد تا اینکه به عنوان استاد وارد دانشگاه می شود و با دختر شاد و شیطونی رو به رو می شود…

خلاصه کتاب: نبات دختر نازپروده و طراح در زمینه طراحی مبلمان بعد چند سال برگشته تا جایگاهش توی قلب مردی که عاشقانه هم رو دوست داشتن پس بگیره. اما عشق امیرصدرا که با رفتن نبات تبدیل به کینه شده راه این عاشقانه رو پرفراز و نشیب میکنه. نبات میجنگه برای زنده کردن آتش عشقی که زیر خاکستر کینه ی امیرصدرا خفه شده. و امیرصدرا فقط دنبال جواب یه سواله؛ چرا نبات با وجود تموم عشقی که بهش داشت اون رو ترک کرده بود؟

• ثبت نام
• بازیابی رمز عبور

• جدید ها
• نظرات
• تگ ها

• ربات موزیک پلیر رمانسرا(تلگرام)