خلاصه کتاب:
حافظ دشمن مهری است،بینشان تنفری عمیق از گذشته ریشه کرده!! حالا نبات ،دختر ساده دل مهری و مجلس خواستگاریش زمان مناسبی برای انتقام این مرد شیطانی شده.... مردی که قراره برای آتش کشاندن زندگی مهری خودش را مقابل تمام فامیل و نامزد نبات عاشق و شیفته اش نشان
بدهد ..
خلاصه کتاب:
باران دختریست که به اصرار دوستش تصمیم میگیرد برای ادامه تحصیل به خارج ازکشور برود
دراین سفر باپسری آشنامیشود
این دوعاشق یکدیگرمیشوند
اما پسرقربانی حرف خواهرش میشود ودست به کارهایی میزندو…..
خلاصه کتاب:
طی یک تصادف زندگی سه نفر دستخوش تغییر عظیمی می شود. سرنوشت، یک فرصت دوباره و شانس یک زندگی جدید را جلوی راهشان قرار می دهد. طی داستان برخورد هریک از شخصیت ها را در مواجهه با این فرصت شاهد خواهید بود. اشتباهاتی که می کنند...تصمیماتی مهمی که برای آینده می گیرند. اینکه چقدر از راه اصلی دور شده و آیا اصلا می توانند دوباره به مسیر درست برگردند؟ شخصیت هایی که با وجود رنگارنگ بودنشان، همه در یک چیز مشترکند...همه خاکستری و جایز الخطا هستند.
خلاصه کتاب:
نگاهت مےڪنم پیرهن سفیدباچاپ چهره شهیدهمت،زنجیروپلاڪ،سربندیازهراویڪ تسبیح سبزشفاف پیچیده شده به دورمچ دستت.چقدرساده ای ومن به تازگےسادگـےرادوست دارم
خلاصه کتاب:
پارلا و ماهیار (پسرهمسایه) عاشق و شیفته ی همدیگه اند، ولی پرویزِ خوش چهره پا به میدان میزاره و پارلا رو به عنوان خوش خدمتی از خونواده اش میگیره عقد میکنه با یک خواسته بزرگ...پارلا پا به خونه ی پرویز میذاره و تازه با مجهولات زیادی روبرو میشه. گذشته ی خوف انگیز پرویز کاملا در محاق و پشت پرده...... و گلپر زیبا و موطلایی که طبقه ی پایین خونه ی پرویز با نام خواهرش زندگی میکنه واقعا کیه؟؟ اما پسرهمسایه که یک زیبای لوطی و یاور و قداره بند و حامیِ به تمام معناست اما با خرابکاری های زیاد، قدم به قدم با پارلا همراهه و تنهاش نمیزاره... تا اینکه...
خلاصه کتاب:
آیلین دختری که نامزدی به نام جمشید داره و در انگلیس علاوه بر اینکه تحصیل می کنه ، در کارهای دفاع از حقوق ایرانیان در برابر نژادپرستان انگلیسی فعالیت داره . در پی اتفاقی با دکتر متین آشنا می شه و اون سعی می کنه در برابر سختی ها و اتفاقات ازش حمایت و حفاظت کنه. تا جایی که هر دو عاشق همدیگه می شن ولی عشقی مخفی و مسکوت . و از طرفی نزدیکترین دوست آیلین یعنی سودابه که شکست سختی در زندگیش خورده و شدیدا به همه مردها دید منفی و بدی داره هم به آیلین می گه که عاشق متینه و آیلین به خاطر دوستش حاضر می شه از محبوب و معشوقش بگذره و ...
خلاصه کتاب:
دختر قصه ما برای ادامه تحصیل رفته اتریش الان هم که داره برمیگرده باباش اصرار داره که با پسر شریکش ازدواج کنه اما راحیل دوسش نداره به خاطر همین با دخترعمو و پسرعموش تصمیم میگیرن که کسے رو برای چند وقت به عنوان شوهر راحیل استخدام کنن…
پایان خوش
خلاصه کتاب:
بعد مدتی برادر روسلا از کانادا برمیگرده درحالی که زخمی شده و بهترین دوستشو از دست داده… اما درباره اتفاق مرموزی که برای خودش و مهدی اونجا افتاده چیزی به خواهرش نمیگه… بعد از چند روز که اوضاع خوب بوده کسی به اسم بزرگمهر اونارو تهدید میکنه که امیرحسین چیزیو داره که متعلق به اونه اونا فرار میکنن اما…
دوستان فصل دوم درسته که ادامه فصل یک هستش اما حتی کسایی که فصل یکم نخوندن میتونن فصل دوم بخونن چون کاملا مشخصه و یه چیزایی از فصل اول معلومه!
خلاصه کتاب:
درباره دختریست که با فهمیدن بزرگ ترین راز زندگیش به دنبال برادرش میره درحالی که برادرش اونو نمیشناسه و سعی میکنه اونو بکشه و در بین اتفاقات زیادی میفته دختر داستان اسیر میشه و…
دنیایی که در این داستان میخوانید دنیایی جدا از دنیای ما نیست بلکه دردنیای خودمان هست فقط دارای ابعاد شخصیتهای متفاوتی مثل خوناشام ها یا گرگینه ها یاهر موجود ماورایی دیگراند
ما با مخلوغاتی سروکار داریم که به انها تبدیل شونده گفته میشود که هرکدوم دارای قدرت خاصی هستن و میتونن شیفت بدهند (تبدیل به موجودی بشن که از اون نژادن) در بین اینان خودخواهانی هستن که فقط به فکر بیشتر کردن قدرت های خود هستن به هرقیمتی حتی با کشتن آدمهای بیگناه…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانسرا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.