رمان صیغه مختومه راجع به دختری که صیغه پسر عمش شده و فکر میکنه اون صیغه مختومست و تموم شده
امان از اینکه اینطور نیست و پسر عمش چه نقشه ها که براش نکشیده،دخترمون عاشق همسایشون میشه و مچشونو میگیرن،اما قراره چی بشه؟
با پسر عمش ازدواج میکنه!
اما چرا؟
توی تیمارستان بستری میشه و از عشقش جدا میشه،زندانیش میکنن
چرا؟! بنظرتون به عشقش می رسه؟ همو پیدا می کنن؟